این مقاله با عنوان فوق، به قلم اینجانب (مدیر سایت) در مجله وقف میراث جاویدان، شماره 52، زمستان 1384 به چاپ رسید. این نوشته برای پژوهش در مورد انتساب بی جای این مزار به زرتشت، می تواند سودمند باشد.
مزاری با بارگاه مجلل و دارای گنبد و کاشی کاریهای دیدنی, زینت بخش شهر مزار شریف در افغانستان است. وجود این بارگاه سبب شده این شهر نام «مزارشریف» به خود گیرد. مردم افغانستان نسبت به شخص مدفون در این مکان عقاید مختلف دارند. اهل سنت بیشتر بر این باورند که این مزار به امام اول شیعیان حضرت علی بن ابی طالب(ع) تعلق دارد و به آن احترام زیاد می گذارند. شیعیان نیز احترام این مکان را دارند اما این احترام به جهت انتساب آن به امام(ع) است و معتقدند مدفن آن حضرت در نجف اشرف است.
نظر به اینکه جای دیگر غیر از نجف به عنوان مزار واقعی امام علی(ع) سراغ نداریم[1], نگارنده برآن شد تا تحقیقی در مورد بارگاه معروف در مزارشریف افغانستان انجام دهد تا واقع امر روشن شود.[2]
انتساب قبر به امام(ع) در منابع گذشته
آنچه در منابع پیشین در باره انتساب بارگاه واقع در شهر مزارشریف به امام علی(ع) آمده, به ترتیب تاریخ می آوریم:
الف) کهن ترین کتابی که در این زمینه سراغ داریم کتاب الاشارات الی معرفه الزیارات, تألیف ابوالحسن علی بن ابی بکر هروی(م 611 ق) است. در این کتاب می خوانیم:
«بناحیه بلخ قریه یقال لها: الخیر؛ ظهر بها قبر یزعمون انه قبر علی بن ابی طالب ولیس بصحیح.»[3]
در ناحیه بلخ روستایی به نام خیر[4] است که قبری در آن ظاهر شد و به غلط خیال می کنند آن قبر علی بن ابی طالب است.
عبارت « ظهر بها قبر» نشان می دهد که قبلا این قبر به امام علی(ع) نسبت داده نمی شده و بعد نسبت داده اند.
ب) معین الدین محمد اسفزاری(م 899 ق) در کتاب روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات آورده است که قبر امام علی(ع) در سال 885 ق آشکار شد.[5] همان مطلب درکتاب تاریخچه مزارشریف نیز آمده که در ادامه, مضمون آن را می آوریم. عبارات این دو کتاب بسیار شبیه به همند.
جالب توجه است از میان چهار نسخه ای که در اختیار محقق روضات الجنات بوده, این قسمت از کتاب تنها در یکی از آنها وجود داشته است.[6]
ج) غیاث الدین محمد حسینی معروف به خواندمیر(م941 یا 942 ق) داستان یافت شدن مزار امام علی(ع) را در هر دو کتاب تاریخ حبیب السیر و تاریخ روضه الصفا به صورت زیر آورده است:
«گفتار در طرح بنیاد خاقان منصور قبه فلک ارتفاع ملک بقاع مرقد جنت منزلت اسدالله الغالب را در قریه خواجه خیران.
در شهور سنه خمسه و ثمانین و ثمان مائه (885 ق/1480م) که معین السلطنه و الخلافه میرزا بایقرا در قبه الاسلام بلخ لوای ایالت و رعیت پروری مرتفع گردانیده, از وادی استار غیب صورتی در غایت غرابت نمود.
شرح این حال بر سبیل اجمال آنکه عزیزی شمس الدین محمدنام که نسبش به زبده عرفای کرام سلطان بایزید بسطام اتصال می یابد در سنه مذکور از طرف کابل و غزنین در قبه الاسلام بلخ شتافت و شرف ملازمت میرزا بایقرا دریافت و تاریخی ظاهر ساخت که آن را در زمان سلطان سنجر ]بن[ ملک شاه سلجوقی تصنیف کرده بودند. و درآن کتابت مکتوب بود که مرقد شاه اولیا و عمده اصفیا مهبط انوار مواهب اسدالله الغالب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ـ رضی الله عنه ـ در قریه خواجه خیران در فلان موضع است.
بنابر آن میرزا بایقرا ]در سال 885[ سادات و قضات و اشراف و اعیان بلخ را جمع آورده با ایشان مشورت کرده به قبه مذکوره که از بلخ تا آنجا سه فرسخ مسافت است تشریف فرمود؛ و در آن موضع که در کتاب تعیین یافته بود گنبدی دید که قبر درمیان آن موجود بود و فرمود تا آن قبر را حفر نمایند ناگاه لوحی از سنگ سفید پیدا شد که بر آنجا منقوش بود که «هذا قبر اسدالله الغالب اخ رسول الله علی ولی الله» لاجرم فریاد و فغان از میان جان حاضران به ایوان کیوان رسیده, همگنان روی نیاز بر آن خاک پاک سودند و نذورات به مستحقان رسانیده, ابواب نیاز و اخلاص برگشودند … .
میرزا بایقرا چون حال بر این منوال دید, قاصدی همعنان برق و باد به دارالسلطنه هرات فرستاد و صورت حال واقعه را عرضه داشت. ایستادگان پایه سریر اعلی کرد. خاقان منصور بعد از اطلاع بر مضمون آن عریضه, از ظهور آن صورت غریب متعجب گشته احرام طواف آن قبله امانی و آمال بست و با فوجی از امرا و خواص بدان جانب نهضت فرموده, پس از وصول, غایت نیاز و اخلاص به جا آورد و قبه ای در کمال ارتفاع و وسعت بر سر آن مرقد جنت منزلت نهاده و در اطراف آن ایوانها و بیوتات طرح انداخت و در آن قریه بازاری مشتمل بر دکاکین و گرمابه بنیاد نهاد و یکی از انهار بلخ را که حالا آن نهر به نهر شاهی مشهور است بر آن مزار فیض آثار وقف ساخت و … .»[7]
د) بخش عمده کتاب تاریخچه مزارشریف منسوب به عبدالغفور لاری (م 912 ق) به معرفی بارگاه امام علی(ع) در مزارشریف اختصاص دارد. خلاصه آن بدین قرار است:
سال 885 ق شمس الدین محمد در کتابهای کتابخانه شیخ رضی الدین محمدسلمان دست یافت که در سال 530 ق مزار امام علی(ع) در بلخ کشف شده است. سپس آن را اعلام می کند و پس از کندن آن قسمت, به سنگ قبری برخوردند که بر آن حک شده بود: این مزار در سال 530 کشف شد.
قضیه کشف آن در سال 530 بدین قرار است: در این سال چهارصد تن از علما و سادات و مشایخ در خواب, پیامبر اکرم(ص) را دیدند که به آنها فرمود: قبر پسرعمویم ابن ابی طالب در خیران[8] است. احمد قماچ ـ حاکم بلخ ـ پس از خبر شدن از این خوابها, علما را جهت مشورت جمع کرد. آنان با تمسک به این روایت که هرکس پیامبر(ص) را در خواب ببیند, خود حضرت را دیده, این خوابها را رؤیای صادق دانستند؛ اما شخص فقیهی در آن میان به جهت فاصله هزار فرسنگی میان کوفه و بلخ, سخن علما را نپذیرفت و همگی متفرق شدند.
همان شب فقیه مذکور در عالم خواب, عده ای از سادات را دید که او را به طرف قبر حضرت علی(ع) کشاندند و در آنجا چنان او را کتک زندند که از هوش رفت. اما با اشاره حضرت او را رها کردند. سراسیمه از خواب پرید و در همان نیمه های شب به خانه احمد قماچ رفت و گریه کنان سخن خود را پس گرفت. احمد قماچ نیز دستور حفر آن منطقه را صادر کرد تا اینکه سنگ قبر امام(ع) پدیدار شد. روی سنگ چنین نوشته بود: «هذا ولی الله, علی اسدالله, اخ رسول الله.»
چون خبر به سلطان سنجر(م 552 ق) رسید, سنگ را خواست. آنچه بر آن لوح نوشته بود, بر سنگ دیگر حک کرد و تاریخ پیدا شدن قبر را نیز بر آن نوشت. سپس بنایی برای آن ساخت. سنگ دوم در سال 885 یافت شد.[9]
جمع بندی
از کتاب الاشارات الی معرفه الزیارات بر می آید شایعه مدفون بودن امام علی(ع) در مزارشریف تداوم داشته است. اما در سال 885 قوت می گیرد و با حمایت حاکمان وقت, بارگاه مجللی برای آن می سازند. از این به بعد اعتقاد مردم به این انتساب بیشتر می شود؛ زیرا تجربه نشان داده هر بارگاهی که مجلل تر باشد اعتقاد مردم به آن بیشتر می شود.
شاید کتابی که می گویند در سال 885 یافت شد که در آن قبر امام(ع) در خواجه خیران درج بوده همان الاشارات الی معرفه الزیارات بوده که عبارت آن گذشت؛ اما به آن شاخ و برگ داده اند و جزئیات دیگر را به آن افزوده اند؛ مانند خواب دیدن چهارصد تن از علما و سادات و مشایخ و نیز یافت شدن سنگی که بر آن عبارت «هذا ولی الله, علی اسدالله, اخ رسول الله» حک بوده است؛ زیرا اگر چهارصد تن از اشخاص برجسته آن رؤیا را دیده بودند و چنین سنگی پیدا شده بود, این قضیه مورد حمایت آنان قرار می گرفت و در کتابهای فراوان نوشته می شد و تا سال 885 همراه با تردید مطرح نبود. داستان سرایی در برخی نقلها به روشنی مشهود است. اساسا بارگاه های یافت شده که منشأ آنها رؤیا و کرامت است, قابل اعتماد نیستند.
پس از آن گویا عده ای به فکر مستند کردن این قضیه افتادند و لذا در کتاب روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات دست بردند و در نسخه ای از آن, قضیه یافت شدن مرقد امام علی(ع) را افزودند و نیز کتاب تاریخچه مزارشریف را نوشتند و به عبدالغفور لاری نسبت دادند؛ چنان که در نسخه خطی و چاپی آن آمده که این کتاب منسوب به عبدالغفور لاری است.
توجه به این نکته مناسب است که همواره بارگاه امام زادگان, منبع درآمد مهمی برای عده ای مخصوصا متولیان و خدمت کاران آنها بوده است و هرچه شخص مدفون در نظر مردم, مهم تر جلوه کند و تعداد زائران بیشتر شود, درآمد آنها بیشتر می شود. چه بسا بسیاری از شایعه های نادرست در مورد امام زاده ها زیر سر همین افرادی باشد که بهره های مالی می برند.[10] لذا بعید نیست متولیان این بارگاه, شایعه مدفون بودن امام علی(ع) را ساخته یا تقویت و ترویج کرده اند.
یکی از شواهد کذب بودن داستانسرایی ها عبارت سنگ قبر در اواخر قرن هشتم یا اوایل قرن نهم است. بر سنگ قبر, نام علی بن ابی طالب با سلسله نسب او نوشته بوده است. این امر با شایع بودن تعلق قبر به امام علی(ع) تنافی ندارد؛ زیرا سنگ زیر صندوقی مخفی بوده که همگان آن را مشاهده نمی کرده اند. توضیح در مورد عبارت سنگ قبر ذیل عنوان بعد می آید.
بررسی منابع مختلف نشان می دهد که پس از درگذشت امام زاده علی برای او گنبد و بارگاه کوچکی ساختند. بعد از چند دهه که از شهرت او کاسته شد, مزار را به امام علی(ع) نسبت دادند.
سنگ قبر
شیخ آقابزرگ تهرانی هنگام معرفی کتاب انساب آل ابی طالب می نویسد:
«أنساب آل أبی طالب, علی نهج عمده الطالب إلا أنه فارسی وهو أیضا لمؤلف عمده الطالب السید جمال الدین أحمد بن علی … یظهر من الکتاب أنه ألفه بعد عمده الطالب وکانه ترجمه له إلى الفارسیه بتغییر قلیل. قال سیدنا العلامه الحسن صدر الدین انی رأیت النسخه فی مکتبه شیخنا العلامه النوری ولا أدری إلى من صارت بعده وقال سیدنا المذکور ومما ذکره فی هذا الکتاب أنه دخل المزار المعروف ببلخ وقرأ المکتوب علی الصخره فی تحت الصندوق وفیه: هذا قبر أمیرالمؤمنین أبی الحسن علی بن أبی طالب بن عبیدالله بن علی بن الحسن بن الحسین بن جعفر بن عبید الله بن الحسین الاصغر بن علی بن الحسین السبط علیه السلام.
فعلم أنه من بنی الحسین الذین ملکوا تلک البقاع والاشتراک فی اللقب والاسم والکنیه واسم الاب أوجب اشتباه عوام الناس فی نسبتهم له إلى أمیر المؤمنین علیه السلام.»[11]
نگارش انساب آل ابی طالب مانند عمده الطالب است و تفاوت در فارسی بودن آن است. نویسنده آن همان نویسنده عمده الطالب یعنی سید جمال الدین احمد بن علی است. از کتاب استفاده می شود که آن را بعد از عمده الطالب نگاشته و کأن با اندک تغییر ترجمه آن است.
علامه سید حسن صدر می گوید: آن نسخه را در کتابخانه علامه نوری دیدم. از جمله مطالبش آن بود که نویسنده آن وارد مزار معروف در بلخ شده و عبارت سنگ زیر صندوق را دیده که چنین بوده است: هذا قبر امیرالمؤمنین ابی الحسن علی بن ابی طالب بن عبیدالله بن علی بن الحسن بن الحسین بن جعفر بن عبیدالله بن الحسین الاصغر بن علی بن الحسین السبط علیه السلام.
از اینجا دانسته می شود که او از بنی حسین بوده و اشتراک در لقب و اسم و کنیه و نام پدر سبب اشتباه عوام شده و آن مزار را به امیرالمؤمنین(ع) نسبت داده اند.
این مطلب در اعیان الشیعه نیز از قول ابن عنبه نقل شده است.[12] این نقل صراحت دارد که این مزار در واقع به یکی از نواده های امام علی(ع) اختصاص دارد و عده ای عمدا یا سهوا آن را به خود امام(ع) نسبت داده اند.
نسب امام زاده
در ابتدا نسب امام زاده را از زبان خود علی بن ابی طالب می آوریم و سپس آن را از کتابهای انساب پی می گیریم:
1. علی بن ابی طالب
فرزند او ابومحمد حسن چهل حدیث کوتاه را از زبان پدر و اجدادش تا پیامبر اکرم(ص) نقل می کند. در واقع سند این روایت نسب نامه امام زاده علی بن ابی طالب از زبان خود او است. در سند چهل حدیث می خوانیم:
«اخبرنا السید الامام الاطهر شرف الدین بقیه الساده ببلخ ابومحمد الحسن بن علی بن ابی طالب الحسینی, قرأه علینا من لفظه غیر مره فی سنه سبع وعشرین وخمسمائه.
قال: حدثنى سیدى ووالدى أبو الحسن على بن ابى طالب فی سنه ست وستین وأربعمائه.
قال: حدثنى سیدی و والدی أبو طالب الحسن بن عبیدالله الحسینی فی سنه أربع وخمسین وأربعمائه.
قال: حدثنى سیدی و والدی أبوعلى عبیدالله بن محمد.
قال: حدثنى سیدی و والدی محمد.
قال: حدثنى سیدی و والدی عبیدالله.
قال: حدثنى سیدی و والدی على.
قال: حدثنى سیدی و والدی الحسن الامیر ـ اول من دخل بلخ من هذه الطائفه.[13]
قال: حدثنى سیدی و والدی الحسین بن جعفر.
قال: حدثنى سیدی و والدی جعفر الملقب بالحجه.
قال: حدثنى سیدی و والدی عبیدالله الزاهد.
قال: حدثنى سیدی و والدی الحسین الأصغر.
قال: حدثنى سیدی و والدی على بن الحسین زین العابدین.
قال: حدثنى سیدی و والدی الحسین المظلوم الشهید سبط النبی(ص).
قال: حدثنى سیدی و والدی امیرالمؤمنین ویعسوب الدین علی بن ابی طالب ـ رضی الله عنهم اجمعین.
قال: قال رسول الله(ص): لیس الخبر کالمعاینه.»[14]
به ما خبر داد شرف الدین ابومحمد حسن در سال 527 از پدرش ابوالحسن علی در سال 466 از پدرش ابوطالب حسن در سال 454 از پدرش ابوعلی عبیدالله از پدرش محمد از پدرش عبیدالله از پدرش علی از پدرش حسن امیر ـ اولین کس از این طایفه که وارد بلخ شد ـ از پدرش حسین از پدرش جعفر ملقب به حجت از پدرش عبیدالله زاهد از پدرش حسین اصغر از پدرش علی زین العابدین(ع) از پدرش حسین شهید مظلوم(ع) از پدر امیرالمؤمنین علی(ع) از رسول خدا(ص) چنین روایت کرده اند: شنیدن مانند دیدن نیست.
بنابر این نسب نامه به دست آمده از سند این روایت چنین است:
ابوالحسن علی بن ابوطالب حسن بن ابوعلی عبیدالله بن محمد بن عبیدالله بن علی بن حسن امیر بن حسین بن جعفر حجت بن عبیدالله بن حسین اصغر بن امام سجاد(ع).
ابن فندق (م 565 ق):
«نقیب کوره بلخ مقدم السادات ببلخ و سید العتره السید الاجل شرف الساده ابوالحسن محمد بن عبیدالله بن ابی الحسن محمد بن السید الزاهد عبیدالله بن علی بن الحسین بن جعفر الحجه ابن عبیدالله الاعرج بن الحسین بن ]علی بن الحسین بن[ علی بن ابی طالب ـ علیهم السلام… .
وابن اخیه السید ابوالحسن علی بن ابی طالب هو والد السید الاجل شرف الدین من اغصان تلک الدرجه العلیا ومن ازهار تلک الروضه الغنا. قال الشیخ ابوعامر الجرجانی: رأیته یروی بین یدی عمه. شعره:
واساریر وجهه یترق
ولسانه بالحمد والشکر ینطق
وشعره مذکور فی کتاب قلاده الشرف … .
ومن هذا البطن … السید الاجل تاج الدین الحسین بن علی بن ابی طالب والسید الاجل شرف الدین ابومحمد الحسن بن علی بن ابی طالب وعنده شعره رسول الله(ص) ونعله وقصعه وعصاه.»[15]
نقیب ناحیه بلخ مقدم سادات در بلخ ابوالحسن محمد بن عبیدالله بن ابی الحسن محمد بن سید زاهد عبیدالله بن علی بن حسین بن جعفر حجت بن عبیدالله اعرج بن حسین بن ]علی بن حسین بن[ علی بن ابی طالب(ع) است.
پسر برادر او سید ابوالحسن علی بن ابی طالب است. او پدر سید اجل شرف الدین ]حسن[ است. ابوعامر جرجانی گوید: علی بن ابی طالب را دیدم که در برابر عمویش این شعر را می خواند:
واساریر وجهه یترق
ولسانه بالحمد والشکر ینطق
از این خاندان سید اجل تاج الدین حسین بن علی بن ابی طالب و سید اجل شرف الدین ابومحمد حسن بن علی بن ابی طالب است. نزد حسن مو و کفش وکاسه و عصای پیامبر(ص) بود.
3. فخر رازی (م 606 ق)
«اما ابوعبدالله الحسین الاصغر بن زین العابدین(ع) وانما لقب هذا بالاصغر لانه کان لزین العابدین ولد آخر اکبر من محمد الباقر(ع) وکان اسمه الحسین الاکبر فلهذا السبب لقب هذا بالحسین الاصغر.
وعقبه من خمسه بنین: عبیدالله الاعرج وعبدالله العقیقی وسلیمان و علی و حسن… .
واما عبیدالله اعرج فعقبه من اربعه من البنین: جعفر الحجه ـ کان اماما من ائمه آل محمد یسمونه بالحجه ـ و محمد الاکبر المعروف بالجوانی ـ و الجوانیه قریه بالمدینه ـ و حمزه ـ بالکوفه و یجیء له عقب قلیل وکان من اهل الفضل والدین ـ و علی ابوالحسن الاکبر العابد.
اما جعفر الحجه بن عبیدالله الاعرج فعقبه من رجلین: الحسن ابومحمد بالمدینه والحسین ابوعبدالله بسمرقند… .
اما الحسین بن جعفر الحجه فعقبه الصحیح من رجل واحد وهو الحسن ابومحمد ببلخ, امه زبیریه. وللحسن هذا ابن واحد جمیع عقبه منه اسمه علی ابوالقاسم یعرف بالجلاباذی وهو محله ببلخ.
و لعلی الجلاباذی هذا من المعقبین اربعه: عبیدالله ابوعلی و عبدالله ابواحمد و قیل اسمه محمد ومحمد ابوالعباس والحسن ابواحمد ولم یثبته الا ابواسماعیل الطباطبائی.
اما عبیدالله بن علی الجلاباذی فعقبه من رجل واحد و هو محمد ابوالحسن الزاهد ببلخ بسکه المفتی.
ولمحمد هذا ابنان معقبان: علی ابوالقاسم السید الاجل النقیب ببلخ یعرف بنودولت و عبیدالله ابوعلی السید الاجل النقیب الرئیس ببلخ یعرف بیارخدای و هو جد نقباء بلخ… .
اما عبیدالله یارخدای فله من الذکور سته: نعمه ابوابراهیم اسمه الحسین و الحسن ابوطالب وعلی ابوطاهر الرئیس النقیب بغزنه یلقب تاج الشرف و محمد العالم الشاعر و ابراهیم ابومحمد والحسین ابوعبدالله… .
اما الحسن بن یارخدای فعقبه رجلان: علی ابوالحسن الفقیه و جعفر ابوالقاسم السید الاجل.
اما علی الفقیه هذا فله ابنان: الحسن ابومحمد یلقب شرف الدین و الحسین تاج الدین.
اما الحسین تاج الدین فله ابن واحد اسمه علی النقیب بطخارستان.»[16]
اما ابو عبدالله الحسین اصغر بن زین العابدین(ع) ملقب به اصغر شده و آن به این علت است که زین العابدین(ع) فرزند دیگری بزرگتر از محمد باقر(ع) به نام حسین اکبر داشت.
نسل او از پنج پسر بود که یکی از آنها عبیدالله اعرج است.
نسل عبیدالله اعرج از چهار پسر است که یکی از آنها جعفر حجت است. او از پیشوایان آل محمد بود که او را حجت نامیده اند.
نسل جعفر حجت از دو مرد به نامهای حسن ابومحمد در مدینه و حسین ابوعبدالله در سمرقند است. نسل صحیح حسین بن جعفر حجت از یک مرد به نام حسن ابومحمد در بلخ است و مادرش زبیری بود. تمام نسل این حسن از یک فرزند به نام علی ابوالقاسم معروف به جلابادی[17] ـ محله ای دربلخ ـ است.
نسل علی جلابادی از چهار پسر از که یکی از آنها عبیدالله ابوعلی است.
نسل عبیدالله از یک نفر به نام محمد ابوالحسن زاهد در بلخ است. نسل محمد از دو پسر است: علی و عبیدالله ابوعلی سید اجل نقیب و رئیس در بلخ معروف به یارخدا که جد نقیبان بلخ است.
عبیدالله یارخدا شش پسر داشت که یکی از آنها حسن ابوطالب است و نسل حسن از دو پسر است: علی ابوالحسن فقیه و سید اجل جعفر ابوالقاسم.
علی فقیه دو پسر به نامهای حسن ابومحمد ملقب به شرف الدین و حسین تاج الدین داشت. حسین تاج الدین هم یک پسر به نام علی داشت که نقیب در طخارستان بود.
از کتاب الشجره المبارکه این نسب نامه امام زاده علی بن ابی طالب به دست می آید:
ابوالحسن علی بن ابی طالب حسن بن ابوعلی عبیدالله یارخدا بن ابوالحسن محمد بن ابوعلی عبیدالله بن ابوالقاسم علی بن ابومحمد حسن بن ابوعبدالله حسین بن جعفر حجت بن عبیدالله اعرج بن ابوعبدالله حسین اصغر بن امام سجاد(ع).